شرق نوشت: تجربه «قرهبغاز» براي نجات نيمي از درياچه اروميه
آخرین خبر : شرق نوشت: تجربه «قرهبغاز» براي نجات نيمي از درياچه اروميه
تاریخ انتشار: 93.10.29 13:32
شرق.
هدف اين يادداشت، ارايه يک راهحل نيست، پرسشي از کارشناسان است. در يکي از عکسهاي
ماهوارهاي برگرفته از ويکيپديا، «خليج قرهبغازگُل» بهصورت زائده بزرگي از درياي
خزر ديده ميشود که در بخش شمالغربي ترکمنستان به درون کوير خشک فرورفته است. اين
خليج کمعمق، ١٨هزارکيلومترمربع وسعت دارد. بهطوري که در عکس ديده ميشود سدي خاکي
اين خليج را از درياي خزر جدا ميکند. ميزان تبخير در قرهبغازگُل، در ميان صحراي
سوزان بهقدري زياد است که شوري آن به ٣٥٠درهزار ميرسد، در حالي که شوري درياچه
خزر در حدود ١٢درهزار و شوري اقيانوس در حدود ٣٥ در هزار است. تبخير قرهبغازگُل،
بخش مهمي از حجم آب ورودي از رودخانه ولگا به درياي خزر را تبخير و خنثي ميکرد.
مسير ولگا در بالاي عکس مذکور ديده ميشود که به دلتاي سرسبز ولگا ميپيوندد. در
دهه ١٩٨٠ که سطح درياي خزر بهشدت رو به کاهش بود، دولت شوروي آن بند را مسدود کرد،
در نتيجه آب آن خليج رو به خشکي رفت و در سال ١٩٨٤ کلا خشک و در عوض سطح درياي خزر
از فرونشستن بازماند. در دهه ١٩٩٠ که سطح درياي خزر بالا آمد و بخش وسيعي از سواحل
را فراگرفت، شوروي شکافي در آن سد ايجاد کرد و بخشي از آب درياي خزر به قرهبغازگُل
سرازير و بخشي از آن خليج دوباره آبدار شد. سطح درياي خزر نيز از بالاآمدن
بيشازحد بازماند و تثبيت شد. با خشکشدن خليج قرهبغاز، شوروي به استخراج و
بهرهبرداري از املاح برجامانده پرداخت که هنوز هم در ترکمنستان ادامه دارد. بايد
در نظر داشت که در اين مدت باد و توفان و پراکندگي نمک احتمالا به بخشي از زمينهاي
کويري اطراف آن نيز آسيب رسانده است. ميدانيم که بند قرهبغاز موجب تثبيت سطح
درياچه خزر شد، اما نميدانيم آثار زيستمحيطي بلندمدت آن در ساير بخشهاي اطراف آن
خليج يا مناطق دورتر بهرهمند از تبخيرهاي آن چه بوده است. اين يادداشت نيز به اين
مساله نميپردازد، بلکه ميخواهم با الهام از تاثير بالفعل بند قرهبغاز در تثبيت
سطح درياچه خزر پرسشي را درباره امکان رسيدن به راهي عملي و کمهزينه و بدون نياز
به انتقال آب از منابع توهمي دوردست براي احياي نسبي درياچه اروميه مطرح کنم، که
حداکثر ميتواند فقط به نجات و احياي نيمه شمالي درياچه کمک کند. رسيدگي به
امکانپذيري و مطالعات زيستمحيطي آن نيز با کارشناسان است. ميدانيم مساحت درياچه
اروميه ٥٢هزارکيلومترمربع يعني سهبرابر کشور کويت است، با اين حال فقط قدري بيشتر
از يکچهارم خليج قرهبغاز وسعت دارد. ذکر اين نسبت از اين لحاظ مهم است که نشان
ميدهد سطح تبخير خليج قرهبغاز چقدر بيشتر و به همان نسبت آثار زيستمحيطي خشکشدن
آن بيشتر است. عکسهاي ماهوارهاي درياچه اروميه نشان ميدهد که بخش آبدارتر
درياچه در شمال خاکريز پل کنوني قرار دارد.
پل کنوني که آذربايجان شرقي و غربي را به يکديگر متصل ميکند، در ميانه جاده و در
امتداد جاده ديده ميشود. بخش عمده راه ميانگذر روي خاکريز احداث شده و
هزارو٧٠٠متر آن به صورت پل است که يک دهانه معلق ٥٠٠متري با ١٠متر فاصله عرشه تا
بالاترين سطح درياچه ساخته شده که مانع رفتوآمد کشتيها نشود! در حالي که اکنون
زير پل اصولا خشک شده و شمعهاي زير پايلکپهاي پل نيز عريان شده است! در عکس سال
١٣٩٢ ديده ميشود که چگونه بخش جنوبي درياچه خشک و بخش شمالي آن لاغر و آب آن از نم
اشباع شده و قطعات نمک در آن تشکيل شده است. مدتي است که ستادي براي نجات و احياي
درياچه اروميه تشکيل شده و انواع راهحلها؛ از انحراف آب از حوزههاي ديگر و تغيير
رژيم کشت پيراموني درياچه تا طرحهاي انتقال آب از ارس يا از درياچه خزر مطرح و
رسيدگي شده است. مسالهاي که در اينجا طرح ميشود در صورت تاييد هيچ اختلالي در
طرحهاي ديگر ايجاد نميکند. عکسهاي ماهوارهاي تکليف نجات سريع نيمي از درياچه
اروميه را در شمال که آمادگي نجات دارد نشان ميدهد. راهحل پيشنهادي، دو عامل موثر
در کاهش سطح آب را ميتواند با هم حل کند؛ يکي کاهش سطح تبخير به نصف است. اين کار
مستلزم کوبيدن «پال پلانش» يا «سپر بتوني» در طول هزارو٧٠٠متر زير پل و در بخشي است
که دو بخش خاکريز را به يکديگر متصل و ارتباط ميان بخش جنوبي و بخش خشک شمالي
درياچه را با ديواري به ارتفاع مثلا دو متر (کمتر يا بيشتر؟) بالاتر از سطح کنوني
درياچه قطع کند. ارتفاع چنين ديواري را بايد مطالعه کارشناسانه در حد اوپتيموم يا
بهينه تعيين کند؛ يعني به اندازهاي باشد که در صورت موثربودن طرح، سطح بخش شمالي
درياچه را در سطح مطلوبي تثبيت کند تا در بيشترين و منطقيترين گستره در سواحل
شمالي گسترش يابد. بدينترتيب آب اضافي بخش شمالي وارد گستره تبخيري بخش جنوبي
نميشود و هدر نميرود. براي موثرترشدن طرح لازم است آبهاي ورودي به بخش جنوبي نيز
در آن گستره بزرگ تبخيري به هدر نرود و به حوزه شمالي ريخته شود. اين کار نياز
چنداني به پمپاژ و طرحهاي دور و دراز انحراف رودخانهها و آوردن آب از درياهاي
ديگر ندارد. براي رساندن آبهاي ورودي حوزه جنوبي درياچه به شمال، ميتوان آبهاي
ورودي را از فواصلي دورتر که ارتفاعي بيشتر از سد بتني حايل داشته باشد به کلکتورها
و لولههاي بتني يا فايبرگلاس راهنمايي کرد و سپس لولهها را در بستر درياچه تا
ديوار حايل رساند و با نيروي ثقل از روي ديوار، سيفون و در شمال درياچه تخليه کرد،
يا اگر آن آبها در بسترهايي تا نزديکي ديوار هم رسانده شود، ميتوان آن را با
پمپاژ مختصري به پشت ديوار ريخت. بدينترتيب درياچه دو بخش خواهد داشت: بخش شمالي
با سطح آب مطلوبتر و با تبخير بسيار کمتر از کل درياچه و تا حدي تثبيتشده و بخش
جنوبي خشک با منابع نمک و املاح بسيار ارزنده، قابل استخراج، بهرهبرداري، استفاده
و صدور. بدينترتيب ساکنان بخش شمالي ميتوانند از منافع سطح آب تثبيتشده بهرهمند
شوند و ساکنان جنوبي از منافع استخراج نمک و املاح که بايد صرف عمران استانهايشان
شود منتفع ميگردند. اگر به دليل بارندگي يا توفيق طرحهاي ديگري که در دست بررسي
است يا هر دليل ديگر سطح درياچه شمالي از ديوار حايل بالاتر آمد، به بخش جنوبي
سرريز خواهد شد و بايد در بخشهايي در آن قسمت انباشته شود که مطلوبتر باشد. اين
طرح به سرعت قابل اجراست و مُخّل طرحها و مطالعات نجاتبخش درازمدت ديگر براي کل
درياچه نيست. بديهي است ملاحظات زيستمحيطي را نيز بايد در نظر داشت؛ ضمن آنکه خطر
پراکندگي نمک پيرامون گستره خشک درياچه به نصف کاهش مييابد.
منبع خبر |